جدول جو
جدول جو

معنی توبه گری - جستجوی لغت در جدول جو

توبه گری(تَ / تُو بَ / بِ گَ)
توبه کردن. بازگشتن از گناه:
همه روزه مرا توبه گری درخور بود
روزه بگذشت و کنون نیست مرا آن درخور.
فرخی.
رجوع به توبه و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لابه گری
تصویر لابه گری
تضرع، زاری، چاپلوسی
فرهنگ فارسی عمید
(تَ / تُو بَ / بِ)
پشیمانی و ندامت و عهد و سوگند در پرهیزگاری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ گُ)
آنکه توبه کرده را فریب دهد و او را به شکستن توبه ترغیب نماید. فریب دهنده تائب. تشویق کننده توبه کرده در ارتکاب گناه تازه:
مست نوازی چوگل بوستان
توبه فریبی چو مل دوستان.
نظامی.
رجوع به توبه و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(بَ / بِ گَ)
تملّق. تبصبص. اسدی در لغت نامه گوید: لامانی و لاوه، چاپلوسی و لابه گری بود در پذیرفتن و بجا نیاوردن (؟) :
هر چه در خانه داشت ما حضری
پیشش آورد و کرد لابه گری.
نظامی.
پس یقین گشتش که مطلق آن سریست
چاره او را بعد از این لابه گریست.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو حَ / حِ گَ)
زاری و ناله و گریه به آواز بلند. (ناظم الاطباء). عمل نوحه گر. رجوع به نوحه گر شود:
ای بلبل جغدگشته وقت است
کز نوحه گری نوات جویم.
خاقانی.
آرزوی تو مرا نوحه گری تلقین کرد
کآرزوی تو کنم نوحۀ تر درگیرم.
خاقانی.
آن نوحه گری در او اثر کرد
او نیز به نوحه دیده تر کرد.
نظامی.
- نوحه گری کردن، نوحه کردن. نوحه خوانی کردن. شیون و فغان برداشتن:
هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا کند همی نوحه گری ؟
خیام.
آدم و حوا بخروشیدند و نوحه گری میکردند. (قصص الانبیاء ص 26).
چند در چند همی بینم جور
چه کنم گر نکنم نوحه گری ؟
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(مو یَ / یِ گَ)
صفت و حالت مویه گر. گریه و زاری و نوحه. نوحه گری. نوحه. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به مویه و مویه گر شود
لغت نامه دهخدا
تضرع زاری، چاپلوسی تملق: پس یقین گشتش که مطلق آن سریست چاره او را بعد ازین لابه گریست. (مثنوی لغ)، مکر خدعه فریب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوحه گری
تصویر نوحه گری
نیوه گری عمل و شغل نوحه گرنوحه خوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توان گری
تصویر توان گری
تمول
فرهنگ واژه فارسی سره