آنکه توبه کرده را فریب دهد و او را به شکستن توبه ترغیب نماید. فریب دهنده تائب. تشویق کننده توبه کرده در ارتکاب گناه تازه: مست نوازی چوگل بوستان توبه فریبی چو مل دوستان. نظامی. رجوع به توبه و دیگر ترکیبهای آن شود
آنکه توبه کرده را فریب دهد و او را به شکستن توبه ترغیب نماید. فریب دهنده تائب. تشویق کننده توبه کرده در ارتکاب گناه تازه: مست نوازی چوگل بوستان توبه فریبی چو مل دوستان. نظامی. رجوع به توبه و دیگر ترکیبهای آن شود
تملّق. تبصبص. اسدی در لغت نامه گوید: لامانی و لاوه، چاپلوسی و لابه گری بود در پذیرفتن و بجا نیاوردن (؟) : هر چه در خانه داشت ما حضری پیشش آورد و کرد لابه گری. نظامی. پس یقین گشتش که مطلق آن سریست چاره او را بعد از این لابه گریست. مولوی
تملّق. تبصبص. اسدی در لغت نامه گوید: لامانی و لاوه، چاپلوسی و لابه گری بود در پذیرفتن و بجا نیاوردن (؟) : هر چه در خانه داشت ما حضری پیشش آورد و کرد لابه گری. نظامی. پس یقین گشتش که مطلق آن سریست چاره او را بعد از این لابه گریست. مولوی
زاری و ناله و گریه به آواز بلند. (ناظم الاطباء). عمل نوحه گر. رجوع به نوحه گر شود: ای بلبل جغدگشته وقت است کز نوحه گری نوات جویم. خاقانی. آرزوی تو مرا نوحه گری تلقین کرد کآرزوی تو کنم نوحۀ تر درگیرم. خاقانی. آن نوحه گری در او اثر کرد او نیز به نوحه دیده تر کرد. نظامی. - نوحه گری کردن، نوحه کردن. نوحه خوانی کردن. شیون و فغان برداشتن: هنگام سپیده دم خروس سحری دانی که چرا کند همی نوحه گری ؟ خیام. آدم و حوا بخروشیدند و نوحه گری میکردند. (قصص الانبیاء ص 26). چند در چند همی بینم جور چه کنم گر نکنم نوحه گری ؟ خاقانی
زاری و ناله و گریه به آواز بلند. (ناظم الاطباء). عمل نوحه گر. رجوع به نوحه گر شود: ای بلبل جغدگشته وقت است کز نوحه گری نوات جویم. خاقانی. آرزوی تو مرا نوحه گری تلقین کرد کآرزوی تو کنم نوحۀ تر درگیرم. خاقانی. آن نوحه گری در او اثر کرد او نیز به نوحه دیده تر کرد. نظامی. - نوحه گری کردن، نوحه کردن. نوحه خوانی کردن. شیون و فغان برداشتن: هنگام سپیده دم خروس سحری دانی که چرا کند همی نوحه گری ؟ خیام. آدم و حوا بخروشیدند و نوحه گری میکردند. (قصص الانبیاء ص 26). چند در چند همی بینم جور چه کنم گر نکنم نوحه گری ؟ خاقانی